این شعر متعلق به آقای حسین میرزایی مسعودی هستش که خیلی جالب ناک با هم آشنا شدیم
حالا اومدیم یه وقت معروف شد واسه همین از ذکر جزئیات معذوریم
جان میدهد به دل شب یلدا نماز عشق * در کنج سنگر و دل صحرا نماز عشق
در دشت تفته با لب عطشان خدا کنان* میخواند دلبرم چه غم افزا نماز عشق
نزدیک شط ز خون گلویش وضو گرفت * میخواند ظهر با دل شیدا نماز عشق
با آب پاک صبح دلِ مرده زنده کن* وانگه بخوان به شور و تمنا نماز عشق
با فرق خونفشان و دل بیقرار خویش* در سجده خواند حضرت مولا نماز عشق
عالم فدای کودک شش ماههای که خواند* آغوش شیر شرزه چه زیبا نماز عشق
خاکم به سر که شیرزن کربلا بخواند* دور از حسین خویش چه تنها نماز عشق
کنج خرابه زینت کبری اقامه کرد* با قامت خمیده همانجا نماز عشق
خواری که دل شود همه جای خدا بخوان* با چشم تر دو دیدهی دریا نماز عشق
ای آن که جز خدا بریدی دل از همه* با ما بخوان تو در دل شبها نماز عشق
خواهم که در بقیع بخوانم به چشم تر* در جستجوی مرقد زهرا نماز عشق
خورشید عشق در نی و با نای آتشین* بر پا نموده بود به صحرا نماز عشق
در حیرتم نریخت زمین و زمان به هم* آن دم که خواند کودک نوپا نماز عشق
خدمت کند به دیدهی منت هماره «سعد»* هر جا به شهرمان شده برپا نماز عشق
نماز عشق
دلتنگی
شوهر داری
آنچه موزمار است!!!
عشق غرق نمی شود
عاشق می مانیم
خاطره دو شب پیش
فرمت می شویم
(( دوستت دارم)) کولاک می کنه
آنتی آخوند !!!!!!!!!!!!!!!
[عناوین آرشیوشده]